مجموع کارهایی که من توی ماه هشتم زندگیم یاد گرفتم از کل 7 ماه قبلی بیشتر بود. در واقع توی این ماه من خیلی شیطون و بازیگوش شده بودم. و تکیه کلام ثابت بابام توی خونه این شده: "به همه چی کار داره"! گاهی وقتا مامانم به زور خوابم می کنه خوشحال و سرمست از خواب کردن من، خیلی آروم منو میذاره توی تختم اما من بلافاصله که پشتم به زمین می رسه چشمامو باز می کنم و می خندم و دوباره کاملا هوشیار می شم و روز از نو روزی از نو خیلی وقته سینه خیز میرم و حالا دیگه سینه خیز رفتن برام تکراری شده و وقتی می خوام شروع به حرکت بکنم اول روی 4 دست و پام بلند می شم و چند تا کش و قوس به خودم می دم و بدنمو جلو عقب می کنم و بعد با یه پرش می پرم جلو و با قفسه...